شرح حالی کوتاه از نفیسه معتکف از زبان خودش
به نام خدا
شرح حالی کوتاه از نفیسه معتکف از زبان خودش
در آبان سال 1335 در شیراز متولد شدم. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در آن شهر به پایان رساندم. سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم و در رشته مهندسی صنایع فارغ التحصیل شدم. در طی دوران دانشجویی در بخشهای مختلف دانشکدهی کشاورزی و مهندسی به کار نیمه وقت مشغول بودم. پس از اخذ مدرک، برای کسب تجربه در بخش کنترل کیفیت کارخانه کاغذسازی کار کردم. من آموزش زبان انگلیسی را از سن 9 سالگی شروع کردم و به دلیل علاقه زیادی که به زبان انگلیسی داشتم، اولین کتابی را که داستانی کوتاه برای کودکان بود، در سن 13 سالگی ترجمه کردم و از این کار لذت زیادی بردم. در طی اقامتم در نیویورک یک کتاب و چندین مقاله برای بنیاد علوی (بنیاد مستضعفان سابق) ترجمه کردم.
پس از ده سال به ایران بازگشتم و مدتی در شرکت علوم و فنون مهندسی شیراز در رشته تخصصی خودم مشغول به کار شدم. به دلیل گرایش زیاد به زبان انگلیسی و ترجمه، کار در رشته تخصصیام را رها کردم و در سال 1365 پس از قبولی در آزمون پذیرش مدرس در کانون زبان ( انجمن ایران آمریکا سابق) به تدریس زبان انگلیسی مشغول شدم.
لازم به تذکر است که در دوران دانشجویی به علت علاقه وافرم به زبان انگلیسی و ترجمه، در حد یک دورهی زبان و ادبیات انگلیسی واحدهای مربوط به زبان را گذراندم و حتی برای کسب تجربه در ترجمه به عنوان یک هنر و سرگرمی، بیشتر کتابهای درسی دانشگاهی خود را به فارسی ترجمه میکردم و با این کار احساس شادی و خرسندی میکردم. به محض پیدا کردن اوقات فراغت برای دل خودم کتابهایی را که خوانده بودم و دوست داشتم به فارسی ترجمه میکردم. البته در دنیای رؤیایی و زیبای من ترجمه فقط یک هنر بود و بس. به هیچ وجه فکر کسب درآمد از آن نبودم. بیش از بیست سال است که ترجمه می کنم و تمام دست نوشتههای من حکم تابلو نقاشی را برایم دارند عزیز و دوست داشتنی.
چطور شد که مترجم شدم؟
همیشه برای آگاهی از تازههای نشر به کتابفروشیها سر میزدم. یک روز چندین کتاب روانشناسی و رمان خریدم. یکی از رمانها ترجمه کتابی بود که من انگلیسی آنرا خوانده بودم و متأسفانه از روی کنجکاوی اصل کتاب را آوردم و با ترجمهی فارسی مقایسه کردم.
خیلی ناراحت شدم چون بسیاری از اصطلاحات که ترجمه نشده بود و ترجمهی متن هم به قدری عوضی و ناجور بود که قابل درک نبود و خلاصه کتابی که بنا بود به من آرامش بدهد موجب عصبانیتم شد. کتاب را ول کردم و سراغ کتاب بعدی که روانشناسی بود رفتم.
آن کتاب هم هیچ مفهومی نداشت و فقط یک سری لغات ترجمه شده کنار هم چیده شده بود که خواننده باید آنها را مثل پازل درست میکرد. کتابها را کنار گذاشتم و سراغ کتابهایی که تفننی ترجمه کرده بودم رفتم.
آنها را که خواندم احساس کردم که نیرویی درونی به من گفت: "تو هم میتوانی مترجم باشی ولی مترجمی کارآزموده و مجرب، پس شانس خود را امتحان کن."
آن موقع 12 کتاب آمادهی ترجمه در زمینههای رمان، تربیتی و خودشناسی داشتم. مدت یک هفته در مورد ناشرین تحقیق کردم و رفتم سراغ آنها و نکتهی جالب این بود که وقتی سراغ آنها رفتم ترجمهها و اصل کتابها را نبردم. فقط اسامی کتابها، اسم نویسنده و اسمی را که خودم برای کتابها انتخاب کردم و خلاصهای از مطالب نوشته شده کتاب را به ناشرین نشان دادم. آنها بدون این که بگویند تو باید اول کتاب و ترجمه خود را بیاوری تا بررسی کنیم، بدون استثنا هر کدام فوری 4، 5 کتاب را انتخاب کردند و با من قرارداد بستند و از این جا بود که من از سال 1374 با کوله باری از تجربه وارد دنیای ترجمه شدم.
از همان موقع تصمیم گرفتم در زمینهی ترجمه خود را محدود نکنم و در تمام زمینهها کار کنم. تا به امروز بیش از 200 کتاب در زمینههای رمان، تربیتی، عرفان، خودشناسی، روانشناسی، فراروانشناسی، خانوادگی، سیاسی و غیره ترجمه کردهام که تعداد بیشماری از آنها به چندین چاپ رسیده است.
در سال 1385 هم انتشارات " هو " را تأسیس کردم که تا به حال حدود 90 کتاب از این انتشارات به چاپ رسیده و تعدادی کتاب هم زیر چاپ است.
در ضمن علاوه بر ترجمه و تدریس، هنر نقاشی رنگ و روغن را نزد استادان گرانقدر زنده یاد عباس کاتوزیان و علیرضا صدقدار یاد گرفتم که در اوقات فراغت به نقاشی رو میآورم.
تک تک کتابهای ترجمه شده من در واقع گلچینی است از بین کتابهای زیادی که در سفرهایم به خارج از کشور و سپری کردن اوقات زیاد آنها را انتخاب و ترجمه میکنم. هدف من از این کار صرفاً افزایش آگاهی خود و کمک به مردم عزیز در ایران و سراسر جهان است تا بتوانند سطح دانش، فرهنگ و آگاهی خود را بالا ببرند و با شناخت بیشتر خود و خدای خود زندگی پربار و مطلوبی را داشته باشند. من معتقدم که باید برای رسیدن به خوشبختی باید از پل عذر و بهانهها رد شد. یادآوری کنم که من هم مثل بقیه، در زندگی با مشکلات غیر قابل تصوری مواجه می شوم و دست و پنجه نرم میکنم. به هر حال باید برخاست و دوباره مسیر زندگی الهی را طی کرد تا به سر منزل مقصود رسید. من بر این باورم که وقتی خدا را به باورهایت تبدیل کنی، گنجینه مواهب الهی به سویت سرازیر میشود.
نفیسه معتکف
لیست کتابهای نفیسه معتکف از دیگران ناشران